فلسفهی عرفان، دانشی درجه دومی
در آغاز باید به چیستی دانش درجه اول و درجه دوم پاسخ گفت. بنا به تحقیق انجام شده، چند دیدگاه در این باره وجود دارد:
نویسنده: علی فضلی
در آغاز باید به چیستی دانش درجه اول و درجه دوم پاسخ گفت. بنا به تحقیق انجام شده، چند دیدگاه در این باره وجود دارد:
برخی (1) حد وسط را گونه پدیده مضاف الیه دانسته و پس از بیان اقسام آن گونهها، به تقسیم فلسفهی مضاف پرداخته، آنگاه حکم به اولیت یا ثانویت درجه هر یک از آن اقسام دادهاند.
پدیده مضاف الیه به دو گونه تقسیم میشود: یکی، علوم که معرفتهای نظاممند هستند؛ مانند ریاضی و فیزیک و دیگری حقایق که همان واقعیتها و معارف به شمار میآیند و سازه دانشی ندارند؛ مانند دین و زبان.
بر این اساس اگر فلسفه، فلسفه علوم باشد، دانش درجه دومی به شمار میآید؛ زیرا علوم معرفت درجه دوم هستند و این دانش پس از دانش اول جای دارد و مسائل آن ناظر به دانش محقق است. اگر فلسفه، فلسفه حقایق باشد، دانش درجه اولی به شمار میآید؛ زیرا حقایق و معارف معرفت درجه اول هستند و دانشی پرسنده از دانش دیگر نیست، بلکه بیواسطه از حقایق و واقعیات خارجی و عینی میپرسد. لذا مانند سایر علوم دانشی پیشین به شمار میآید، به خلاف فلسفه علوم که یک رتبه از واقعیات فاصله دارد و پاسخ به پرسشهای آن با توسل به روشهای مخصوص کشف واقعیات خارجی به دست نمیآید. بر پایه این دیدگاه، این دو فلسفهی مضاف، افزون بر تفاوت در درجه، چند تفاوت دیگر نیز دارند مانند تفاوت در روش، رویکرد، سنخ مسائل و نقش تحولسازی. (2)
بر اساس این دیدگاه اگر مقصود از فلسفهی عرفان، فلسفه علوم عرفان باشد، پس فلسفهی عرفان، دانشی درجه دومی است؛ اما اگر مقصود فلسفهی تجربه عرفانی باشد، فلسفهی عرفانی دانشی درجه اولی است.
برخی (3) همانند دیدگاه اول، حد وسط را گونه پدیده مضاف الیه میدانند، که البته با آن دیدگاه در ملاک طبقهبندی فلسفهی مضاف تفاوت دارد. ایشان فلسفهی مضاف را به دو طبقه فلسفهی مضاف به علوم و فلسفهی مضاف به امور و امور را به دو قسم معرفتی و غیرمعرفتی تقسیم میکند؛ آنگاه فلسفهی مضاف به علوم و فلسفهی مضاف به معارف را درجه دوم میداند؛ زیرا شناختی در پس شناخت است، اما فلسفهی مضاف به امور غیرمعرفتی را درجه اول میشمارد.
طبق این دیدگاه، فلسفهی عرفان دانش درجه دومی است؛ زیرا عرفان اگر هم علم نباشد، از سنخ معرفت است.
برخی (4) نیز همانند دیدگاههای اول و دوم حد وسط را نوع پدیدهی مضاف الیه دانستهاند؛ با این تفاوت که ملاک درجه اولی و درجهی دومی را شناخت انسان قرار دادهاند؛ به این بیان که شناختها و آگاهیهای انسان را میتوان از چند جهت به دستههای متفاوتی تقسیم کرد. یکی از آن تقسیمها تقسیم معرفتها به معرفت درجهی اول و درجهی دوم است. ملاک این تقسیم نیز متعلق و موضوع مورد شناخت است. در واقع گاهی انسان امور واقعی هم چون آسمان و زمین یا امور اعتباری مانند قوانین راهنمایی و رانندگی را مورد مطالعه قرار میدهد و گاهی نیز خود معرفت و شناخت را موضوع مطالعه و پژوهش قرار میدهد. در صورت نخست، دانش و معرفتی که حاصل میآید، معرفت درجهی اول و در صورت دوم، معرفت درجهی دوم نام میگیرد.
دانشهای درجه اول را به این دلیل درجهی اول گویند که ما را با واقعیات آشنا میکنند و برای شکلگیری آنها نیازی نیست که پیشتر معرفتی فراهم آمده باشد تا معرفت فراهم شده مورد مطالعه قرار گیرد؛ بلکه اگر انسانی هم وجود نداشته یا فعلاً شناختی پیدا نکرده باشد، باز هم واقعیات سر جای خود هستند و میتوانند در گام اول مورد شناسایی قرار گیرد. ولی پارهای از دانشها، آنگاه به وجود میآیند که انسان نخست آگاهیهایی به دست آورده باشد، سپس با نگاه از بیرون به خود همین شناختها به بررسی و مطالعهی آنها بپردازد. در واقع در این پارهی اخیر، موضوع مطالعه، خود علم و معرفت است. این قبیل دانشها که موضوعشان معرفت است، معرفت درجهی دوم نامیده میشوند.
بر این اساس فلسفهی مضاف در تقسیمی کلی به دو قسم، فلسفهی مضاف به معرفتها مانند منطق و معرفتشناسی و فلسفهی مضاف به واقعیتها مانند زمینشناسی و زیستشناسی تقسیم میپذیرند، که اولی دانش درجهی دومی است و دومی دانش درجهی اولی است. چون عرفان در حوزهی معرفتها میگنجد، فلسفهی عرفان از نوع دانش درجه دومی به حساب میآید.
دیدگاه چهارم بر پایهی تعریف فلسفهی عرفان صورت میبندد؛ زیرا به دیدهی برخی، (5) فلسفهی یک پدیده از آن رو فلسفه نام دارد که بر آن پدیده نظارت عقلی دارد و امکانات شناخت عقلی را برای بررسی فرانگرانهی آن پدیدهی واقعی به کار میبندد. تا آن پدیده وجود نداشته باشد، فلسفهی مضافی به وجود نمیآید؛ لذا فلسفهی مضاف فلسفهای پنداری و توهمی نیست، بلکه فلسفهای واقعی است که بر پدیدهای واقعی نظارت دارد؛ حال آن پدیده واقعیتی علمی باشد یا واقعیتی عینی و واقعیت عینی نیز چه معرفتی باشد چه غیر معرفتی. بنابراین نظارت فرانگرانه به یک پدیده طبعاً پس از تحقق آن پدیده صورت میگیرد و این موقعیت پسینی، فلسفهی مضاف را در موقعیت دانش پسینی و درجه دومی قرار میدهد؛ پس همهی گونههای فلسفهی مضاف، از آن جمله فلسفهی عرفان، دانش درجه دوم به شمار میآیند. به نظر میرسد این دیدگاه با تعریفی که از فلسفهی مضاف وجود دارد، کاملاً تطابق دارد و بر پایهی بعضی ذوقورزیها شکل نگرفته است.
پینوشتها:
1. ر. ک به: عبدالحسین خسروپناه؛ فلسفه فلسفه اسلامی؛ ص 43/ همو، فلسفههای مضاف؛ ج1، ص 75-76.
2. ر. ک به: همو، فلسفه فلسفه اسلامی؛ ص 41- 46.
3. ر. ک به: علی اکبر رشاد؛ «فلسفه اصول فقه»؛ مجله ذهن؛ ش 43، ص 12.
4. ر. ک به: غلامرضا فیاضی؛ درآمدی بر معرفتشناسی؛ ص 25-26.
5. ر.ک به: علی عابدی شاهرودی؛ «معرفتشناسی و اجتهاد»؛ کیهان اندیشه؛ ش 26، ص 47/ صادق لاریجانی؛ گفت و گوهای فلسفه فقه؛ ص 173/ سید عطا انزلی؛ جزوهی فلسفه عرفان؛ ص 12.
فضلی، علی، (1394)، فلسفه عرفان (ماهیت و مؤلفهها)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}